هیچ چیز هرگز تمام نمی‌شود

((هیچ‌کس، هرگز گم نمی‌شود.))

نام کتابی‌ست نوشته‌ی کاترین لِیسی که هنوز آن را نخوانده‌‌ام. اما اسم کتاب مرا مجذوب خود کرد. در گوگل سرچ کردم و شعری را پیدا کردم با سطرهای زیر:

با طبیعت هرگز

هیچ‌کس تنها نیست

از دفتر شعری نوشته‌ی محمود کیانوش با نامِ “هیچ‌کس تنها نیست”.

نام کتابی از ارنست همینگوی هم بالا آمد ” هیچ‌کس هرگز در دریا تنها نیست”

به دایره‌ی واژگانم فکر کردم، به تجربه‌ی زیستم، به جمله‌ی خودم که چه می‌تواند باشد؟

 

+هیچ‌چیز هرگز تمام نمی‌شود.

+هیچ رویایی هرگز نمی‌میرد. شاید تکه پاره شود، شاید به کما برود، شاید حتی بمیرد اما در تو کماکان زنده است.

+هیچ سوگی، هیچ زخمی، هیچ دردی هرگز فراموش نمی‌شود. تنها تو یاد می‌گیری چگونه با آن فقدان کنار بیایی.

+هیچ رفتنی یک‌باره نیست، هیچ ساکی یک‌باره بسته نمی‌شود  که آدم‌ها خُرد خُرد ناامید می‌شوند، دست می‌کشند اما به نظر می‌رسد یک‌باره به ته خط رسیده‌اند.

+همیشه شنیدن یک نام، دیدن یک مکان، یادآوری یک بازه‌ی زمانی هست که تو را از خودت می‌کَنَد و به دوردست‌ها می‌برد، نزدِ خودی دیگر!

+هیچ پاییزی یک‌شبه زمستان نمی‌شود. که آرام آرام این اتفاق می‌افتد.

+هیچ‌کس هرگز جای تو را تنگ نمی‌کند. که دنیا پر از ظرفیت است برای بروز خود. اگر فکر کردی کسی جای تو نشسته بدان، جایگاه واقعی تو نبوده. تلاش کن جای خودت را پیدا کنی، یا حتی آن را بساز. شنیدی می‌گویند: زندگی یافتن خود نیست، ساختن خود است.

+ردِ خون هنرمند در لایه‌های پنهان اثرش همیشه به جا می‌ماند. هیچ هنری، هرگز تمام دردی را که هنرمند کشیده منعکس نمی‌کند.

و می‌توان راجع به هر کدام از این جمله‌ها ساعت‌ها نوشت. مهم نیست آنچه نوشتی درست است یا نه. آنها تجربه‌ی تو هستند حتی ممکن است، یک ماه دیگر، یک سال دیگر قبولشان هم نداشته باشی. اما لااقل با خواندن آنها متوجه مسیری می‌شوی که از آن گذشته‌ای و رشدی که اتفاق افتاده و یا حتی برعکسش!

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *