هنر مدرن
پل موران
ترجمهی اصغر نوری
با مقدمهی بابک احمدی.
پل موران(١٨٨٨-١٩٧٦) نویسندهی فرانسوی، شاعر، ناقد، نمایشنامه نویس و فیلمنامهنویس بود. اخلاقگرا، وقایعنویس، گزارشگر، تاریخنویس. با نثری شتابزده و نگاهی نافذ. میگویند سبک او همانند تصویرهای تند سینمایی بود و دربارهی شیوهی تدوین او هم حرفها زدهاند. در فضایی فرهنگی و هنری رشد کرد، اما به دانشکدهی علوم سیاسی رفت و دیپلمات شد. از این رو مدام در سفر بود.
موران را نویسندهی دنیای مدرن خواندهاند، کسی که جغرافیای ادبیات را گسترش داده است. موران باور داشت که دنیای مدرن عجول است و آدمها از آن عقب میافتند، حالا میخواست آدمی را معرفی کند که از دنیا تندتر میدود: ((سرعت قاتل رنگهاست. صفحهی هزار رنگ چون بچرخد، فقط رنگ خاکستری را میبینی.))
موران نویسندهای خوب و سیاستمداری بد بود. نژادپرست بود، ضد یهود، شیفتهی بنیتو موسولینی، دشمن دمکراسی و سوسیالیسم.
پل موران در متنی مینویسد: ((در این کتابها که مینویسیم چه هستیم؟ آن هستیم که نیستیم، آنکه میخواهیم باشیم. درست مثل رویاهایمان. کتابها امیال سرکوب شدهاند، خطاهای زبانی، فضاهایی که درآنها هر چیز کوچک بزرگ مینماید، زشتترینها دونژوان میشوند، دانایان به چهرهی دیوانگان در میآیند، و خلوتنشینان ماجراجو میشوند.))
بابک احمدی با استناد به جملهی فوق از پل موران، فاصلهی زندگی واقعی نویسنده با زندگی که در کتابها روایت میشود را مطرح میکند.
ایشان معتقدند که کتابها دنیای خیالی جز دنیای واقعی دارند. حتی سیاستمداری حقیر و نژادپرست، راستگرای افراطی چون موران در نگارش کتابها آدم دیگری میشود و با ظرافت و هوشمندی جزیی ترین احساس و میل را کشف و بیان میکند.
اما سوال اصلی این است، موران که روزی در اوج شهرت و افتخار بود، چرا امروز فراموش شده؟
نه لزوما کمبود روایتها نسبت به نشر درخشاناش و یا عقاید فاشیستی وی بلکه کهنه شدن سبکش باعث زدوده شدن وی از یادها شد.
زمانی او رامیستودند که نگارشی امپرسیونیستی داشت. آخر در افق هنری فرانسهی پس از جنگ چه جایی برای امپرسیونیسم ادبی باقی بود؟
در واقع شاید دگرگونی تلقی از متن ادبی در سالهای پس از جنگ دوم، پیدایش رمان نو و ظهور شیوههای تازهی روایت و نوع دیدن دنیا دلیل این فراموشی نسبی است.
ادامه دارد…
آخرین دیدگاهها