امروز با معنای متفاوتی از “نوشتن” برخورد کردم:
نوشتن پیدا کردن است؛ پیدا کردن شکلی که از قبل وجود داشته است. در کنه وجود شخصیتی، پسوپیش واقعهای رخ داده یا در شرف وقوع، در خاطرهای فردی یا جمعی یا درون صدها موقعیت و وضعیت دیگر. ادبیات تیشهی کندن و بریدن و سابیدن این شکل موجود است. نویسنده با قدرت تخیل و زبان و تکنیک و روایت کار خود را شروع میکند و بدون شک این کاری است سخت و دشوار اما غیرممکن به هیچوجه. ادبیات اساساً دربارهی ممکن کردن غیرممکنهاست.
((مهدی افروزمنش))
ادامه دارد…
آخرین دیدگاهها