مده‌آیِ درونِ تو

مِدِه‌آیِ درون تو!

باید
عشق را،
از مردمک چشم‌هایت بیرون بکشی.
بوسه‌ را،
از لب‌هایت بِکَنَی.
و دوست داشتن را
از رگ‌هایت خالی‌ کنی.

باید
دستی به موهایت بکشی.
سینه‌های رگ زده‌ از شیرت را
خالی کنی و
گریه‌های ماسیده به بند ناف را بِبُرَی.

بعد دست‌هایت را بشویی
چاقو را جایی پنهان کنی
لکه‌های مانده بر سرامیکِ شب را
چند بار طی بکشی.

تا دیر نشده
لبخندی روی لب‌هایت نقاشی کنی و
دوباره به میدان نبرد بروی.

الان می‌فهمم
رنگ عروسک پشت ویترین
چرا عین گچ سفید است همیشه!

 

ویرایش ١٤٠٣/٣/٥

مِدِه‌آیِ درون تو!

باید
عشق را،
از مردمک چشمانت بیرون بکشی.
بوسه‌ را،
از لب‌هایت بِکَنَی.
و دوست داشتن را
از رگ‌هایت تصفیه کنی.

دستی به موهای آشفته‌ات بکشی.
سینه‌های رگ زده‌ از شیر را
خالی کنی و
گریه‌های ماسیده به بند ناف را بِبُرَی.

باید خنجر را
جایی میان هیاهویِ سینه‌ یا زیرِ پلکَت
پنهان کنی،
بعد لکه‌های مانده بر پیراهن شب را بشویی
و دستکش‌ها را دور بیندازی.

یادت باشد تا دیر نشده
رژی برداری
لبخندی روی لب‌هایت نقاشی کنی
و نیشگونی از گونه‌هایت بگیری.

نترس
هیچ‌کس نمی‌فهمد
کی، کجا و چگونه خودت را کُشته‌ای.
و کمتر کسی می‌داند
مرگ
همیشه بوی کافور نمی‌دهد.

 

+مده‌آ
نمایش‌نامه‌ای تراژیک اثر اوریپید است از یونان باستان که بر اساس اسطوره یاسون و مده‌آ نوشته شده است.
و اولین بار در ۴۳۱ پیش از میلاد روی صحنه رفته است.

هنگامی که یاسون، مده‌آ را ترک می‌کند تا با شاهزاده‌ای یونانی باشد، مده‌آ در می‌یابد جایگاهش در جهان یونانی در معرض خطر است.

او با کشتن همسر تازه‌ی یاسون و فرزندان خودش، از او انتقام می‌گیرد و پس از آن، به آتن می‌گریزد تا زندگی تازه‌ای را آغاز کند.

 

٭من
به رویایی دل باخته بودم
در دست باد.
و تو
خدایی بودی سنگدل
در دنیای کاغذی من.
کاش امتداد رویاهایم را
اینگونه قیچی نمی‌کردی!

 

٭از خودم نوشتم دیشب
تو اما باز
از میان واژه‌ها بلند شدی
در را به‌ هم کوبیدی و رفتی!
بگو
چگونه از خودم بنویسم
بی‌آنکه نامی از تو بیاورم؟!

 

٭عکاس:ناشناس

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *