.برای کشیدن یک پرنده
اول باید یه قفس کشید با درِ واز
بعد باید یه چیز خوشگل کشید
یه چیز ساده، یه چیز ملوس
یه چیز به دردخور واسه پرنده
بعد باید پرده رو برد گذوشت پای یه درخت
تو باغی بیشهیی جنگلی چیزی
اُ پشت درخت قایم شد
بیجیک زدنی
بیجُم خوردنی…
گاه پرنده زود میاد
اما ممکنم هس که سالهای سال بگذره
تا تصمیمشو بگیره
نباید سر خورد
باید حوصله کرد و
اگه لازم باشه باید سالای دراز صبر نشون داد
دیر یا زود اومدنِ پرنده
دخلی به خوب و بد پرده نداره.
وقتی پرنده اومد- البته اگه بیاد-
باید نفستو تو سینه حبس کرد و
سرِ صبر گذاشت پرنده بره تو قفس و
اون تو که رفت
درِ قفسو آروم با نُکِ قلممو بست و
بعدش
میلههای قفسو از دم دونه به دونه پاک کرد و
خیلی هم مواظب بود قلممو به هیچ کدوم از پرای پرنده نگیره.
بعدش باید درختو کشید و
خوشگلترین شاخهشو واسه پرنده انتخاب کرد.
باید سبزِ برگا و
خنکای باد و
غبارِ آفتاب و
هیاهوی جونورای علف تو هُرمِ تابستونم کشید و
اون وخ باید حوصله کرد تا پرنده تصمیم به خوندن بگیره.
اگه پرنده نخونه
نشونهی بدیه
نشونهی اینه که پرده بده
اما اگه خوند نشونهی خوبیه
نشونهی اینه که دیگه میتونین امضاش کنین.
پس، خیلی با ملاحظه
یکی از پرای پرنده رو میکَنین و
اسمتونو با اون یه گوشهی پرده مینویسین.
.پاریس در شب
افروخته یک به یک سه چوبهی کبریت در دلِ شب
نخستین برای دیدن تمامیِ رخسارت
دومین برای دیدنِ چشمانات
آخرین برای دیدنِ دهانات
و تاریکی کامل تا آن همه را یک جا به یاد آرم
در آن حال که به آغوشت میفشارم.
.صبحانه
قهوه رو ریخ تو فنجون
شیرو ریخ رو قهوه
قندو انداخ تو شیرقهوه
با قاشق چاییخوری همش زد
شیرقهوه رو خورد و فنجونو گذاشت
بیاین که به من چیزی بگه،
سیگاری چاق کرد
دودشو حلقه حلقه بیرون داد
خاکسترشو تکوند تو زیر سیگاری
بیاین که به من نگاهی کنه
پا شد کلاشو گذاش سرش
بارونیشو تنش کرد چون که داشت میبارید
و زیر بارون از خونه رفت
بییک کلمه حرف
بییه نگاه.
من سرمو گرفتم تو دستام و
اشکام سرازیر شد.
عکس را دیروز گرفتم.
آخرین دیدگاهها