آلبوم رویاها

بیا آلبومِ رویاهایمان را

آرام آرام ورق بزنیم.

 

رویاهایی که کورتاژ شدند!

متولد نشده، کشته شدند!

رویاهایی که

سوختند و خاکستر شدند،

دود شدند و هوا رفتند.

رویاهایی که

شکنجه شدند، اسیر شدند،

به دار آویخته شدند،

تیرباران شدند،

روی صندلی مرگ نشانده شدند.

رویاهایی که

به کُما رفتند،

زیر تیغ جراحی جان دادند،

یک باره دچار سکته‌ی مغزی شدند،

یا سالیانِ دراز با توده‌های سرطانی

درد کشیدند.

رویاهایی که

غرق شدند، سقوط کردند،

تصادف کردند.

رویاهایی که

زیر نقابِ بهترم، خدا رو شکر، می‌گذره

پر‌پر شدند.

 

 

بیا آلبوم حسرت‌هایمان را ورق بزنیم

حسرت‌هایی که با هر بار خودکشی

زنده‌تر شدند!

و اُتانازی،

شوخی کوچکی بود برایشان!

حالا که زیر خروارها خاک

آرام و بی‌صدا

مُردگی را زندگی می‌کنیم!

بیا

واژه‌های دیگری بیابیم.

واژه‌هایی که رویاهایمان را از قربانگاه

فراری بدهند.

تا جوانمرگ نشوند و

در بستر پیری و

حین خداحافظی با نوادگانشان

دست از تقلا بکشند!

 

بیا.

کمی زودتر بیا.

 

گشتی توی سایتم زدم و خیلی گذرا نگاهی به تیترها انداختم، حتی بعضی‌‌هایشان را از یاد برده بودم.

کنجکاو می‌شدم بعضی‌ها را بخوانم، لااقل ببینم موضوعشان چه بوده.

بعضی را تا آخر می‌خواندم،

بعضی را نصفه رها می‌کردم.

بعضی‌ها خنجری می‌شدند بر قلبم و بعضی تیری در چشمانم.

اما دوستشان دارم، آنها تکه‌های انکارناپذیرِ هویت من‌ هستند.

جز دردهای عزیزانم که سخت‌ترین دردها هستند و گویی همیشه از آنها خون می‌چکد، با بقیه‌ی دردهایم، مدت‌هاست به صلح رسیده‌ام!

 

عکس:

تصویری از درختم در شهریور ماه.

 

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *