در آغوش ساحل

آن شب به آسمان نگاه کردم

به ستاره‌ی قطبی، به دب اصغر…

فکر کردم روزی می‌رسد،

که من دیگر این آسمان را نمی‌بینم.

برای لحظه‌ای دلتنگ شدم.

 

٭سایه‌هایمان قد کشیده بودند!

گویی از خودمان دور شده بودیم.

خیلی دور.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *